عاشق خدا



همیشه همه ی کارهایشان را با عجله انجام داده اند، 
چای را داغ سر کشیدند، پشت ترافیک بوق را یکسره کردند،
 شب را با استرس خوابیدند و صبح را با عجله سمت کار دویدند
در پیاده رو به هم خوردند و بَد و بیراه گفتند.

برای آشنایی با جنس مخالفشان از ده سالگی آبدیده شدند، 
زود ازدواج کردند و زود هم پشیمان شدند.
آنقدر عجله کردند که وقتی رسیدند نفسی برایشان نمانده بود. 

مردم شهرم همیشه عجول بودند،
باور کنید انتهایش چیزی نیست،
وقتی به خودتان می رسید، درون آینه فقط یک مرد، یک زن با موهای جوگندمی نگاهتان میکند، عمر به قدر کافی تند می دود، 
شما آهسته راه بروید و به آرزوهایتان برسید.

به خودتان هر روز نگاه کنید و آدم ها را یواش یواش دوست بدارید،
چای را پای حرف های معشوقه ی دوست داشتنیِ تان سرد کنید، 
خیابان را باعشق قدم بزنید، شما هرگز به سن و سالِ الآنتان برنمی گردید.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

درآمد کده کلینیک پوست و تغذیه دکترمینارضایی Make dream VOIP & Forex بلاگی از آنِ خود آموزش اتودسک | شرکت اتودسک | نرم افزاهای اتودسک | کار اتوکد | نرم افزار اتوکد گروه نرم افزاری براتی افکار مخشوش و خسته ام Psychology student مبلمان خانگی و اداری